«ن وَالقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ؛ سوگند به قلم و آنچه مینویسند.» ... به نام خداوند لوح و قلم - حقیقت نگار وجود و عدم - خدایی که داننده ی رازهاست - نخستین سرآغاز آغازهاست ... وبگاه پیک ایران با محوریت موضوعات مختلف در شبکه های اجتماعی بنا شده و هدف اصلی آن اشتراک گزاری اطلاعات برای استفاده شما عزیزان میباشد. ... مرحبا ای پیکِ مشتاقان بگو پیغام دوست / تا کنم جان از سرِ رَغبت فدای نام دوست! حافظ
تبادل لینک هوشمند
ابتدا ما را با عنوان پایگاه رسانه ای پیک و آدرس peykiran.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته.
در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
بگو به عقربه ها موقع دویدن نیست
که شب همیشه برای به سر رسیدن نیست
به خواب گفته ام امشب که از سرم بپرد
شبی که پیش منی، وقت خواب دیدن نیست
من از نگاه تو ناگفته حرف می خوانم
میان ما دو نفر گفتن و شنیدن نیست
نگاه کن به غزالان اهلی چشمم
دو مست رام که در فکرشان رمیدن نیست
بگیر از لب داغم دو بیت بوسه ناب
همیشه شعر سرودن که واژه چیدن نیست
برای من قفس از بازوان خویش بساز
که از چنین قفسی میل پر کشیدن نیست
تو آسمان منی؛ جز پناه آغوشت
برای بال و پرم وسعت پریدن نیست
روز اول بیهوا قلب مرا دزدید و رفت
روز دوم آمد و اسم مرا پرسید و رفت
روز سوم آخ! خالی هم کنار لب گذاشت
دانهی دیوانگی را در دلم پاشید و رفت
روز چارم دانهاش گل داد و او با زیرکی
آن غزل را از لبم نه از نگاهم چید و رفت
با لباس قهوهای آن روز فالم را گرفت
خویش را در چشمهای بیقرارم دید و رفت
فیل را هم این بلا از پا میاندازد خدا !
هی لب فنجان خود را پیش من بوسید و رفت
او که طرز خندهاش خانه خرابم کرده بود
با تبسم حال اهل خانه را پرسید و رفت
تا بچرخانم دلش را نذرها کردم ولی
جای دل، از بخت بد، دلبر خودش چرخید و رفت
ای وای اگـــــر از سـر تو شــال بـیـفتـد*
در روح مـسـلـمـانی ام اشـکـال بـیـفتد
جادوگری و گوشه ی لبهای تو خالی ست،
یک لحظه اگر چشم به آن خال بیفتد...!
لبخند تو یک آلت قتــّـاله ی محض است
کافـیـست که بر گونه ی تو چـال بیفتد
چشمان تو فنجان پر از قهوه ی داغ است
تـصـویر مـن ای کـاش که در فـال بیفتد
من حل شده ام در تو و "من" بی تو کسی نیست
هــــرچـیـز اگر داخل حـــلال بیفتد؛ ...
بایـد بـرسد میـوه و شیرین بشود، بعد!
حیف است اگر مـیـوه ی دل کال بیفتد
قول دادم به خودم غصه تراشی نکنم
فکر این را که تو باشی و نباشی نکنم
.
فکر این را که تو هر روز بیایی سر ظهر
روی گلدان دلم آب بپاشی نکنم!
.
حوض این خاطره را گرچه پر از گِل شده است
قول دادم به خودم بعد تو کاشی نکنم!
.
من پر از زخم جگرسوزم و باید بروم
که تو را اینهمه درگیر حواشی نکنم
.
امشب افسوس نشد بر سر قولم باشم
نشد از فاصله ها غصه تراشی نکنم
.
گر تفنگی برسانند به من، نامردم
تا سحر مغز خودم را متلاشی نکنم!
نظرات شما عزیزان:
خبرنامه وب سایت:
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 166
بازدید ماه : 662
بازدید کل : 50614
تعداد مطالب : 1264
تعداد نظرات : 15
تعداد آنلاین : 1